اين روزها حال وهواي دلم پاييزيه پاييزيه
از سركار كه به خونه بر ميگردم پياده ميرم تا ديرتر به خونه برسم دلم ميخواد موقع اذان مغرب وقت تاريكي هوا تنها باشم و خودمو سبك كنم
واي از روزي كه يكي از دوستام بخواد تولد بگيره يا عروسي دعوت بشيم
پنج شنبه قبل عروسي بوديم اما فقط جسمم اونجا بود هيچ شوروحالي نداشتم بين اون همه هياهو و شادي اطرافيانم، تنها و بغض كرده نشسته بودم اما مجبور بودم لبخند ي تلخ و اجباري داشته باشم براي اينكه شادي بقيه رو خراب نكنم
خيلي وقته ياد گرفتم اينجوري باشم ايكاش آدمها فقط توي شادي شريك نبودند خب آدم شاد اگه تنها هم باشه ميتونه شاد باشه وقتي دلت شاده ولبت خندون نيازي به همدردي كسي نداري
اما وقتي ناراحتي فقط خودتي از كسي گله ندارم خوب ميدونم هر كسي مشكلات خودشو داره وديگه نه وقتشو داره نه حال و حوصله اي براش ميمونه كه بخواد بشينه پاي دردو دل يه نفر ديگه
هفته قبل دوستم فاطمه اومد پيشم كمي باهم حرف زديم موقع رفتن گفت آزيتا هر وقت ميام پيشت دلم بيشتر ميگيره
آخه اون هنوز هم توقع داره من مثل سابق باشم اما نميدونه دل گارانتي نداره بكه اگه شكست ببري يكي ديگه جاش بزاري
كسي نميتونه درك كنه اميدوارم هيچ كس حال روز منو تجربه نكنه
خدايا خودت هواي بنده هاتو داشته باش
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ،
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ،
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ،
میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2